3vin3vin، تا این لحظه: 14 سال و 6 روز سن داره

هدیه اسمانی

هدیه آسمانی ما سوین ♥️

تعارف ندارم كه!!!!

جديدا هر وقت غذا ميخوريم  شما وسطاش ديكه نميخوري ميگم دخترم غذاتو بخور ديگه ميگي نه سير شدم دستت درد نكنه تعارف ندارم كه نووووش جونت.....قربون اين شيرين زبونيات برم من
10 تير 1393

نترس من اينجام.......

امروز كه ميرفتيم مهد تو راه  يه گربه ديديم  لوتوقت تو به من گفتي مامان جون نترسي من اينجام الهي من فدات شم با وجود تو از هيچي نميترسم
10 تير 1393

اقاجون رفته بهشت

چند وقتي بود كه اقاجون حالش خوووب نبود  بيمارستان بود تو همش ميگفتي حاج اقا رفته بيمارستان قرص بخوره خوب شه همش با دستاي كوچولوت دعا ميكردي  تا اينكه اقاجون اسمامي شد و حالا هر وقت ميريم خونشون دنبالش ميگرديو ميگي حتما رفته بهشت قربون احساس لطيفت برم من
10 تير 1393

سوين كوچولو به مهد كودك مي رود

مهربونم چند روزيه كه به مهد ميريو خيلي دست داري بر عكس بچه هاي ديگه  كه روزاي اول همش گريه ميكنن و دوست ندارن  نبودي روز اول همش به من ميگفتي برو ديگه موقعي كه ميومدم دنبالت گريه ميكردي!!!!!!!!!!هر روز به عشق مهد از خواب بيدار ميشي كلي هم جيزاي خوب ياد گرفتي اخه تو عشق مي دختر نازم
10 تير 1393

سفر به اسالم

سوين جونم ما تو تعطيلات معروف خرداد ماه با دوستاي بابا اشكان عمو مهيار و عمو ميثم و....رفتيم اسالم كه خيلي خوش گذشت طبيعت زيبايي داشت.به تو هم خيييييليييي خوش گذشت هر چي از خوبيات بگم كمه دختر مهربونم
10 تير 1393
1